مروری بر چند ویژگی ادبی نهج‌البلاغه

ساخت وبلاگ

مروری بر چند ویژگی ادبی نهج‌البلاغه

مجید رستنده

نهج‌البلاغه کتابی ادبی نیست ولی از جنبه­های نیرومند و شایان توجّه ادبی برخوردار است. با مطالعه و بررسی این موضوع به وضوح درمی­یابیم که حضرت امیرالمؤمنین (ع) کلامی بسیار فصیح و بلیغ داشته و انسجام لفظ و معنی آن در کمال شایستگی بوده است. میزان فصاحت و بلاغت این کتاب به اندازه­ای است که اندیشمندان آن را «فروتر از کلام خالق و فراتر از سخن مخلوق» دانسته و «اخ­القرآن» نامیده‌اند. در این نوشتار به چند نمونه از زیبایی­های ادبی این صحیفۀ شریف ـ تنها یک شاهد مثال در حوزۀ صنایع معنوی ـ اشاره می­کنیم.

توصیف

در نهج‌البلاغه شاهد توصیف­های فراوان هستیم و این موضوع از ویژگی­های ممتاز آن به شمار می­رود. در این اثر بی­نظیر توصیف­هایی چون توصیف شخصیّت آخرین پیام‌آور وحی، قرآن کریم، متّقین، دنیا، ناکثین، قاسطین، مارقین، عالم پس از مرگ فراوان است. این توصیفات بسیار دقیق و جذّاب هستند به گونه­ای که با خواندن آن­ها انسان یقین می­کند که این کار فقط از کسی برمی­آید که از بینشی وسیع و دانشی عمیق و فراگیر سرشار بوده است؛ شاهد مثال:

بَعَثَهُ بِالنّورِ المُضیءِ وَ البُرهانِ الجَلیِّ وِ المِنهاجِ البادی وَ الکِتابِ الهادی. اُسرَتُهُ خَیرُ اُسرَۀٍ وَ شَجَرَتُهُ خَیرُ شَجَرَۀٍ. اَغصانُها مُعتَدِلَۀٌ وَ ثِمارُها مُتَهَدَّلَۀٌ: او را برانگیخت با نور رخشا و برهان هویدا و راه پیدا و کتاب راهنما. خاندان او نیکوترین خاندان است و او بهترین درخت آن درختستان است. شاخه‌های آن راست و میوه‌های آن نزدیک و در دسترس همگان است[1].

ایجاز

ایجاز از برجسته­ترین مختصّات زبانی و ادبی نهج‌البلاغه است. این ویژگی ـ که در این کتاب در قالب نثری مقطّع نمود یافته است ـ بسیار فراوان و چشم‌نواز است:

تَخَفَّفوا تَلحَقوا: سبکبار باشید تا زودتر برسید[2].

التفات

التفات، فن و روشی است که برای تأثیرگذاری بر مخاطب مورد توجّه قرار می‌گیرد. حضرت امیرالمؤمنین (ع) از این فن و روش برای هدایت مخاطبین خود به خوبی استفاده کرده است. در زیر شاهد یک نمونه التفات از غیب به خطاب (مفرد غایب به جمع مخاطب) هستیم:

قَد انجابَت السَّرائِرُ لِاَهلِ البَصائِرِ وَ وَضَحَت مَحَجّۀُ الحَقِّ لِخابِطِها وَ اَسفَرتِ السّاعۀُ عَن وَجهِها وَ ظَهَرَتِ العَلامَۀُ لِمُتَوَسِّمِها. ما لِی اَراکُم اَشباحاً بِلا اَرواحٍ وَ اَرواحاً بِلا اَشباحٍ وَ نُسّاکاً بّلا صَلاحٍ وَ تُجّاراً بِلا اَرباحٍ وَ اَیقاضاً نُوَّماً وَ شُهوداً غُیَّباً وَ ناظِرَۀً عَمیاءَ وَ سامِعَۀً صَمّاء وَ ناطِقَۀً بّکماءَ: رازهای درون برای خداوندانِ بصیرت آشکار شد و راه حق برای پویندۀ بیراهه پدیدار. قیامت نقاب از چهره برانداخت و نشانۀ آن خود را برای نشانه‌جو ظاهر ساخت. چیست که شما را چون کالبدهایی می­بینم بی­جان و جان­هایی بی‌کالبد، عبادت­کنانی راه صلاح ناسپرده، بازرگانانی از تجارت سود نبرده، بیدارانی خوابیده، حاضرانی نهان از دیده، نگرندگانی نابینا، شنوندگانی ناشنوا، گویندگانی ناگویا[3].

تصویر (Image)

هنر تصویرسازیی در نهج‌البلاغه بسیار برجسته است. تصویرهایی که امام (ع) با توصیفات دلپذیر در قالب تشبیه و استعاره و ... در بیانات خویش ایجاد می‌کند، بسیار دل‌انگیز و تأثیرگذار هستند:

تشبیه

تشبیه که از عوامل بسیار اثرگذار در ایجاد تصویر است در نهج‌البلاغه فراون دیده می‌شود؛ مانند:

امّا بَعدُ فَاِنَّما مَثَلُ الدُّنیا مَثَلُ الحَیَّۀِ لَیِّنٌ مَسَّها، قاتِلٌ سُمُّها: امّا بعد دنیا همچون مار است، بپسودن[4] آن نرم و هموار و زهر آن جانشکار[5].

استعاره

استعاره هم از دیگر عنصرهای تصویرساز به شمار می‌رود که نمونه‌های آن در نهج‌البلاغه جالب توجّه است:

مَن لانَ عودُهُ کَثُفَت اَغصانُهُ: هر که را نهال ـ خوی و خلق ـ به بار بود، شاخ و بر او بسیار بود[6].

تشخیص (personification)

تشخیص که نوعی استعارۀ مکنیّه است و تصویرهای هنری خاصّی پدید می‌آورد، جلوه‌ای خاص در کلام امیرالمؤمنین (ع) دارد:

کَأنّی بِکِ یا کوفۀُ تُمَدَّینَ مَدَّ الأدیمِ العُکاضیِّ تُعرَکینَ بالنَّوازِلِ و تُرکَبینَ بالزّلازِلِ. وَ أنّی لَأَعلَمُ أنّهُ ما أرادَ بِکِ جَبّارٌ سوءً إلاّ ابتلاهُ اللهُ بِشاغِلٍ وَ رَماهُ بِقاتّلٍ: ای کوفه می‌بینم چون چرم عُکاضی[7] گسترده شوی، درهای سختی به رویت گشاده، بار سنگین بلا بر سرت افتاده و می‌دانم که هیچ ستمکار دستِ بدی بر تو نیازد، جز این که خدا بلایی به جانش اندازد یا قاتلی را بر او چیره سازد[8].

تمثیل

بسامد تمثیل ـ که ژرف‌ساخت آن تشبیه است ـ در کلام حضرت امیر (ع) قابل توجّه است. به این تمثیل زیبا و عمیق توجّه کنید:

وَ اعلَم اَنَّ لِکُلِّ عَمَلٍ نَباتاً وَ کُلُّ نَباتٍ لاغِنی بِهِ عَنِ الماءِ وَ المیاهُ مُختَلِفَۀٌ فَما طابَ سَقیُهُ طابَ غَرسُهُ وَ حَلَت ثَمَرَتُهُ وَ ما خَبُثَ سَقیُهُ خَبُثَ غَرسُهَ وَ اَمَرَّت ثَمَرَتُهُ: و بدان هر کرده‌ای چون میوه‌ای است که از گیاهی رسته است و هیچ گیاه را از آب بی‌نیازی نیست و آب‌ها گونه‌گون بود. آنچه آبیاری‌اش نیکو، درختش نیکو و میوه‌اش شیرین است و آنچه آبیاری‌اش پلید، درختش پلید و میوه‌اش تلخ است[9].

مجاز

مجاز از دیگر عنصرهای بلاغی نهج‌البلاغه است که در نمونۀ زیر دیده می‌شود:

وَ اَنزِل عَلَینا سَماءً مُخضِلَۀً مِدراراً هاطِلَۀً: و بر ما فرود آر بارانی سیراب کننده، ریزان و پیوسته[10].

کنایه

وجود کنایه ـ که از عنصرهای معنایی مهم در اثربخشی سخن است ـ در کلام امام برجستگی خاصّی دارد:

قَد اَضاءَ الصُّبحُ لِذی عَینَینِ: برای کسی که دو دیده‌اش بیناست، بامداد، روشن و هویداست[11].

ارسال مثل

ارسال مثل از دیگر نمودهای بلاغی و عنصرهای تصویرساز در نهج‌البلاغه به شمار می‌رود:

فَاهدَأُو عَنّی وَ انظُروا ماذا یَأتیکُم بِهِ اَمری وَ لاتَفعَلوا فَعلَۀً تُضَعضِعُ قوَُّۀً وَ تُسقِطُ مُنَّۀً وَ تورِثُ وَهناً وَ ذِلَّۀً وَ سُاَمسِکُ الاَمرَ ما استَمسَکَ وَ اذا لَم‌اَجد بُدّاً فَآخِرُ الدَّواءِ الکَیُّ: اکنون مرا آسوده گذارید و فرمان مرا که به شما می‌رسد چشم دارید و کاری مکنید که قوّتی را متزلزل سازد و یا نیرویی را از کار اندازد یا ضعفی را به کار آرد یا خواری به بار آرد و من چندان که توانم دست از کارزار بازمی‌دارم و اگر خود را ناچار دیدم روی به جنگ آرم زیرا «آخرین دوا، داغ کردن» است[12].

بيان نقيضي (Paradox)

بیان نقیضی هم ـ که عنصری بسیار مهم در ایجاد تصویرهای هنری است ـ نمودی چشمگیر در کلام حضرت دارد:

فَسُبحانَ اللهِ ما أغَرَّ سُرورَها وَ أظمَأَ رَیَّها وَ أَضحی فَیئَها: پاک و منزّه است خدا! شادی دنیا چه فریبنده است و سیرابی آن چه تشنگی‌آورنده؛ و سایۀ آن چه گرم و سوزنده[13].

مقابله

آرایۀ مقابله ـ که از خانوادۀ آرایۀ تضاد است ـ در ایجاد تصویرهای نهج‌البلاغه نقش مهمّی دارد:

فَالمَؤتُ في حَياتِكُم مَقهُورينَ وَ الحَياۀُ في مَوتِكُم قاهِرينَ: زندگي توأم با خواري، مرگ است و مرگ توأم با پيروزي، زندگي[14].

لفّ و نشر

آرایۀ معنوی لفّ و نشر هم در نهج‌البلاغه نمونه‌های جالب توجّهی دارد:

امام (ع) در بخشی از عهدنامۀ خود خطاب به مالک اشتر، هنگامی که طبقات گوناگون مردم را برمی‌شمارد، می‌نویسد:

وَ مِنها أهلُ الجِزیۀِ وَ الخَراجِ مِن أهلِ الذِّمَّۀ و مُسلِمَۀ النّاسِ: وز آنان اهل جزیه و خراج اند از ذمّیان و مسلمانان[15].

منبع:

امام علی بن ابی‌طلب (ع). (1372). نهج‌البلاغه. به اهتمام سیّد رضی. ترجمة سيّد جعفر شهيدي. چاپ چهارم. تهران. انتشارات و آموزش انقلاب اسلامي.


[1]. نهج­ البلاغه، خطبۀ 161، صص 163 و 164

[2]. همان، خطبۀ 21، ص 21؛ خطبۀ 167، ص 174

[3]. همان، خطبۀ 108، ص 101

[4]. پسودن: دست زدن، لمس کردن

[5]. نهج­ البلاغه، نامۀ 68، ص 352

[6]. همان، حکمت 214

[7]. عُکاظ: از بازارهای معروف عرب در جاهلیّت

[8]. نهج البلاغه، خطبۀ 47، ص 42

[9]. همان، خطبۀ 154، ص 153

[10]. همان، خطبۀ 115، ص 115

[11]. همان، حکمت 169

[12]. همان، خطبۀ 168، ص 175

[13]. همان، خطبۀ 114، ص 113

[14]. همان، ص 48

[15]. همان، نامۀ 53، ص 329

پردیس فرهنگ و ادب...
ما را در سایت پردیس فرهنگ و ادب دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : majidrastandeho بازدید : 11 تاريخ : يکشنبه 19 فروردين 1403 ساعت: 18:32