نوروز

ساخت وبلاگ

نوروز و عرفان

واژۀ «نوروز» در جهان عرفان هم وارد شده است و شماری از عارفان از این واژه به گونه‌ای هنری در آثار خود بهره برده‌اند. به عنوان نمونه هنگامی که روزبهان بقلی در کتاب شرح شطحیّات دربارۀ «خروج ارواح القدسیّۀ من اکناف افعال القدم بنعت وجدان الحقیقۀ و المعرفۀ» توضیح می‌دهد، در اواخر بحث خود از ترکیب دلنواز «باغ نوروز مشاهده» استفاده می‌کند و می‌نویسد:

«مرغ تجرید «الله الله» سرود، مرغِ توحید «انا الحق» گفت، مرغِ تقدیس «سبحانی»، چون ز باغ نوروز مشاهده برخاستند به جناح آزال و آباد آباد بپریدند» (شرح شطحیّات، ص 22).

همو در پایان فصل مربوط به حسین بن منصور حلاّج از ترکیب «نوروزی گلفشان» بهره می‌برد:

«امثال این معانی از آن مرغ سبحانی و جان رحمانی بدیع نبود؛ زیرا که مشاهد عهد «الستُ» به نعوت استدامت از بدایت تا نهایت منزل کشفش بود، بریدی دلستان و نوروزی گلفشان بود» (همان، ص 51)؛ (نیز ر.ک. صص 18 و 152).

افزون بر موارد یادشده گفتنی است که از واژۀ «نوروز» به عنوان یک اصطلاح عرفانی نیز استفاده شده است. به این نمونه‌ها توجّه کنید:

نوروز، مقام اوّل ظهور مصنوعات حق را گویند» (رشف‌الالحاظ فی کشف‌الالفاظ، ص 67).

«نوروز، عالم تفرقه را گویند» (فرهنگ لغات و اصطلاحات و و تعبیرات عرفانی، به نقل از کشّاف).

فخرالدّین عراقی هم در بخش دوم شرح اصطلاحات خود می‌گوید: «نوروز، مقام تفرقه را گویند» (کلّیّات عراقی، ص 418).

 

نوروز در شعر فارسی

گویندگان ادب پارسی هم در توصیف نوروز و بهره‌گیری از آن به منظور بیان هدف‌های تعلمی و غنایی خود، داد سخن داده و با کلامی دلنشین تصویرهایی زیبا پدید آورده‌اند. سروده‌های زیر نمونه‌هایی از این مجموعه است:

 

عنصری:

باد نوروزی همی در بوستان بتگر شود

تا ز صنعش هر درختی لعبتی دیگر شود

باغ همچون کلبة بزّاز پر دیبا شود

راغ همچون طبلة عطّار پر عنبر شود

روی بند هر زمینی حلّة چینی شود

گوشوار هر درختی رشتة گوهر شود

چون حجابی لعبتان خورشید را بینی به ناز

گه برون آید ز میغ و گه به میغ اندر شود

افسر سیمین فرو گیرد ز سر کوه بلند

باز مینا چشم و زیبا روی و مشکین سر شود

(سیری در شعر فارسی، ص 247)

باباطاهر:

جدا از رويت اي ماه دل‌افروز!

نه روز از شو شناسم نه شو از روز

وصالت گر مرا گردد ميسّر

بود هر روز من چون عيد نوروز

 (دیوان باباطاهر، ص 75)

 

ناصرخسرو:

ناصرخسرو هم در تشبیب یکی از قصیده‌های تعلیمی خود به توصیف طبیعت در هنگام بهار و نوروز می‌پردازد و پس از آن به ارائۀ مطالب تعلیمی خود مبادرت می‌ورزد:

جهان را دگرگونه شد کار و بارش
برو مهربان گشت صورت
نگارش
به دیبا بپوشید نوروز رویش
به لولو بشست ابر گرد از عذارش
به نیسان همی قرطۀ سبز پوشد
درختی که آبان برون کرد ازارش
گهی درّ بارد گهی عذر خواهد
همان ابر بدخوی کافور بارش
که کرد این کرامت همان بوستان را
که بهمن همی داشتی زار و خوارش؟
پر از حلقه شد زلفک مشک بیدش
پر از درّ شهوار شد گوشوارش
به صحرا بگسترد نیسان بساطی
که یاقوت پودست و پیروزه تارش
گر ارتنگ خواهی به بستان نگه کن
که پر نقش چین شد میان و کنارش
درم خواهی از گلبنانش گذر کن
وشی[1] بایدت مگذر از جویبارش
چرا گر موحّد نگشته
ست گلبن
چنین در بهشتست هال[2] و قرارش
وگر آتش است اندر ابر بهاری
چرا آب نابست بر ما شرارش؟
شکم پر ز لولوی شهوار دارد
مشو غرّه خیره به روی چو قارش
نگه کن بدین کاروان هوایی
که کافور و درّست یکرویه بارش
سوی بوستانش فرستاده دریا
به دست صبا داده گردون مهارش
که دیده
ست هرگز چنین کاروانی
که جز قطره باری ندارد قطارش؟
به سال نو ایدون شد این سال
خورده
که برخاست از سوی خواستارش
چو حورا که آراست این پیرزن را؟
همان کس که آراست پیرار و پارش
کناره کند زو خردمند مردم
نگیرد مگر جاهل اندر کنارش
دروغست گفتارهاش، ای برادر!
به هرچه
ت بگوید مدار استوارش
فریبنده گیتی شکارت نگیرد
جز آن گه که گویی «گرفتم شکارش»

(دیوان ناصرخسرو، صص 335 و 336)

 

منوچهری دامغانی:

منوچهری دامغانی در بیت‌های آغازین یکی از مسمّط‌های خود به زیبایی گفته است:

آمد نــــوروز هم از بامـداد                  آمدنش فرّخ و فرخنده باد

باز جهان خرّم و خوب ایستاد مرد زمستان و بهاران بزاد

ز ابر سیه رویِ سمن بویِ راد

گیتی گردید چون دارالقرار

روي گل سرخ بياراستند                   زلفك شمشاد بپيراستند

كبكان بر كوه به تك خاستند  بلبلكان زير و ستا خواستند

فاختگان همبر بنشاستند

ناي زنان بر سر شاخ چنار

لاله به شمشاد برآميختند                 ژاله به گلنار در آويختند

بر سر آن مشك فرو بيختند                وز بر اين درّ فرو ريختند

نقش و تماثيل برانگيختند

از دل خاك و دو رخ كوهسار

قمريكان ناي بياموختند                     صلصلكان مشك تبت سوختند

زرد گلان شمع بر افروختند                سرخ گلان ياقوت اندوختند

سرو بنان جامة نو دوختند

زينسو و زانسو به لب جويبار

پيكر در پيكر بنگاشتيم                      لاله بر لاله فرو كاشتيم

گيتي را چون ارم انگاشتيم                دشت به ياقوت تر انباشتيم

باز به هر گوشه برافراشتيم

شاخ گل و نسترن آبدار

مرغ نبيني كه چه خواند همي                        ميغ نبيني كه چه راند همي

دشت نبيني به چه ماند همي                       دوست نبيني چه ستاند همي

باغ بتان را بنشاند همي

بر سمن و نسترن و لاله زار

(دیوان منوچهري دامغاني، صص 171 – 169)

 

حافظ:

خواجه حافظ شیرازی هم در غزلی زیبا با درونمایه‌ای غنایی این گونه از نوروز و مختصّات آن بهره گرفته است:

ز کوی یار می‌آید نسیم باد نوروزی

ازین باد ار مدد خواهی چراغ دل برافروزی

چو گل گر خرده‌ای داری، خدا را صرف عشرت کن

که قارون را غلط‌ها داد سودای زراندوزی

سخن در پرده می‌گویم چو گل از غنچه بیرون آی

که بیش از پنج روزی نیست حکم میر نوروزی

مییی دارم چو جان صافیّ و صوفی می‌کند عیبش

خدایا هیچ عاقل را مبادا بخت بد روزی

طریق کام‌بخشی چیست؟ ترک خود کردن

کلاه سروری آن است کزین ترک بردوزی

ندانم نوحۀ قمری به طرف جویبار از چیست

مگر او نیز همچون من غمی دارد شبانروزی

جدا شد یار شیرینت کنون تنها نشین ای شمع!

که حکم آسمان این است اگر سازی و گر سوزی

به بستان شو که از بلبل رموز عشق گیری یاد

به مجلس آی کز حافظ غزل گفتن بیاموزی

(دیوان حافظ، ص 906)

نمونه‌هایی از این دست در میان سروده‌های شاعران فراوان است که برای رعایت اختصار به ذکر موارد یادشده بسنده گردید.

و من الله التّوفیق و علیه التّکلان

                                                                                                      

منابع

باباطاهر عريان. (1347). ديوان كامل باباطاهر عريان همداني. به تصحيح وحيد دستگردي. چاپ چهارم. كتابخانة ابن سينا.

بقلی شیرازی، روزبهان. (1360). شرح شطحیّات. به تصحیح هنری کربین. چاپ اوّل. تهران. طهوری.

بلعمی، ابوعلي محمّد بن محمّد. (1380). تاريخ بلعمي. ترجمة تاريخ طبري. به تصحيح محمّد تقي بهار (ملك‌الشّعرا). به كوشش محمّد پروين گنابادي. چاپ اوّل. تهران. زوّار.

تبریزی، شرفالدّین حسین بن الفتی. (1362). رشف‌الالحاظ فی کشف‌الالفاظ. به تصحیح نجیب مایل هروی. چاپ اوّل. تهران. مولی.

حافظ، خواجه شمس‌الدّين محمّد. (1362). ديوان حافظ. به تصحيح پرويز ناتل خانلري. چاپ دوم. تهران. خوارزمي.

زرّین‌کوب، عبدالحسین. (1363). سیری در شعر فارسی. چاپ اوّل. تهران. نوین.

سعدي. (1367). كلّيّات سعدي. به اهتمام محمّدعلي فروغي به تصحيح مجدّد بهاءالدّين خرّمشاهي. چاپ هفتم. تهران. اميركبير.

طبری، محمّد بن جریر. (1389). تاریخنامۀ طبری. گردانیدۀ منسوب به بلعمی. به تصحیح محمّد روشن. چاب سوم. تهران. سروش.

عراقي، فخرالدّين. (1375). كلّيّات عراقي. به كوشش سعيد نفيسي. چاپ هشتم. تهران. سنايي.

قمي، شيخ عبّاس (بی­تاریخ). مفاتيح الجنان. به قلم محمّدباقر كمرة. تهران. كتابفروشي اسلاميّه.

گردیزی، ابوسعید عبدالحیّ بن ضحّاک بن محمود. (1384). زین‌الاخبار. به اهتمام رحیم رضازاده ملک. چاپ اوّل. تهران. انجمن آثار و مفاخر ملّی.

منوچهری دامغانی. (1363). ديوان منوچهري دامغاني. به کوشش سيّد محمّد دبير سياقي. چاپ پنجم. زوّار.

ناصرخسرو قبادیانی. (1370). ديوان ناصرخسرو. به تصحيح مجتبي مينوي و مهدي محقّق. چاپ چهارم. تهران. دانشگاه تهران.


[1]- وشی: خوبی، خوشی

[2]- هال: آرامش

پردیس فرهنگ و ادب...
ما را در سایت پردیس فرهنگ و ادب دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : majidrastandeho بازدید : 106 تاريخ : سه شنبه 26 بهمن 1400 ساعت: 22:51