نیز همه خواندهایم که همین پادشاه عادل برای این جامعۀ طبقاتی مورد پسند او دگرگون نشود، حاضر نشد، موزهفروش و کفشگرزادهای در برابر پرداخت مبلغی هنگفت، اندوختهای از دانش بیابد! گزارش این ماجرا از زبان فردوسی خواندنی است:
بیامد فرستادۀ خوشسخن | که نو بود در سال و دانش کهن |
(شاهنامه، ج 7، صص 438 - 435)
آرتور کریستین سن[1] (1945 ـ 1875 م) در تحلیل خود از اوضاع اجتماعی عصر ساسانیان، همین داستان را نقل میکند و پس از آن میافزاید: «این حکایت اهتمام پادشاه را در حفظ حدود طبقات نشان میدهد و کفشگر در روایات عهد ساسانی نمونۀ طبقۀ پست است که هر جا مثالی آوردهاند از کفشگر سخن راندهاند» (آایران در زمان ساسانیان، ص 318).
ویل دورانت[2] (1981 – 1885 م) در خصوص تعلیم و تربیت در ایران قدیم مینویسد: «تعلیم و تربیت غالباً منحصر به فرزندان اعیان و ثروتمندان بود» (تاریخ تمدّن، ج 1، ص 434).
آری در نظام خودکامگی، آنچه فرد را شاسیتۀ فرهنگ و تعلیم و تربیت میکرده است، طبقهای بوده که فرد به آن طبقه تعلّق داشته است، نه ثروت.
این همیشهسواران بر گردۀ مستضعفان، به وقت شورش و قیام و به هنگام تنفّر انقلابی مردم تا توانستهاند با ابزارهای تطمیع و تهدید به میدان آمدهاند و چون آگاهی مردم نقشههایشان را نقش بر آب میساخته است، سرکوب را سرلوحۀ کار خود قرار دادهاند.
این جرثومههای خودخواهی همواره در طول تاریخ برای رسیدن به مقصود خویش، مردم را با عنوان سرباز به زنجیر کشیده و به میدان کارزار گسیل داشتهاند؛ افزون بر این که همین مردم بیچاره مخارج سنگین زیادهطلبیها و جنگهای شاهان را جهت کشورگشایی پرداختهاند.
شگفتا که در هنگام جنگ با آنچنان کبکبه و دبدبهای میآیند که گویی عازم بزماند و از دیدن آن همه زر و سیم و حرمسرا درجا خشکت خواهد زد.!
این مزدورپروران زراندوز، با زر و زوری که در اختیار دارند، از وجود عنصر سومی هم که مردم در همه حال به آنها عشق میورزند و تا سر حدّ نثار جان از آن عشق پاسداری مینمایند، بهره برده با تزویر، همان ایمان و عشقی را که در قلوب تکتک افراد است، وسیلۀ انجام خواستههای خویش و توجیه پاکی اعمال و رفتار ننگین خود میکنند و از زبان آنها «سایۀ خدا» میشوند؛ این کار یعنی بردگی فکر و روح و نشاندن فرهنگ «خودکامگی» در قلبها!
این خودکامگان ستمگر در بسیاری از موارد با هم اختلاف ندارند؛ اگر اختلافی هم در بینشان باشد، در روش سرکوب و کشتار و نحوۀ غارت و چپاول و کیفیّت بردهسازی مردم است، نه در ارزش دادن به آنها. رمز تغییر بسیاری از حکومتها و حاکمان همین است و بس.
اگر اینان ابتدا قبل از قبضۀ قدرت دم از آزادی و دموکراسی و حمایت از ضعیف میزنند و مردم را تکیهگاه خویش، و اعتلای انسان را در سرلوحۀ اقدامات تبلیغی خویش قرار میدهند، فریب و سرابی بیش نیست؛ چرا که اگر این کار را نکنند، چه کنند و با چه ترفندی حاکمیّت پیدا کنند؟!
به دربار این یغماگران بدنام تاریخ، خوب بنگر و ببین که از دسترنج مردم مستضعف چهها ساخته و پرداختهاند: فرششان زرباف، سقفشان زرگون، جامهشان زرّین، تختشان زر ناب، تاجشان مرصّع و زرنشان و همه چیزشان زرّین.
السلطان ظّل الله. آخر عالم الله، نور در نور، لذّت در لذّت، فر در فر، کرم در کرم است. این سایه که میبینم همه دنیاست، همه عالم زشتی و قبح است و فنا و بیذوقی. چگونه سایۀ آن باشد؟ آری اگر شاهی باشد، و او را آن معنی باشد، سخت نیکو. چوب را حرمت برای میوه باشد، چون میوه نباشد، سوختن را شاید. صورت نیکوست چون معنی با آن یار باشد، اگرنه کار معنی دارد (مقالات شمس تبریزی، ج 2، صص 111 و 112).
اینان علاوه بر علم و ثروت و ...، هنر را هم از معماری و نقّاشی و موسیقی گرفته تا نمایش و فیلم و مجسّمهسازی و ... همه را به خدمت خویش درآورده و همۀ آنها را از درون پوک و توخالیاش ساختهاند تا در خدمت زر و زور تزویر باشند.
و من الله التّوفیق و علیه التّکلان
منابع:
ابوعلي محمّد بن محمّد بن بلعمي (بهار 1380). تاريخ بلعمي، ترجمة تاريخ طبري. به تصحيح محمّد تقي بهار (ملكالشّعرا). به كوشش محمّد پروين گنابادي. چاپ اوّل. تهران. زوّار.
دورانت، ویل. (1396). تاریخ تمدّن، مشرق زمین گاهوارۀ تمدّن. ترجمۀ احمد آرام، عسکری پاشایی و امیرحسین آریانپور. چاپ شانزدهم. تهران. علمی و فرهنگی.
شمسالدّین محمّد تبریزی (مرداد 1377). مقالات شمس تبریزی. به تصحیح محمّدعلی موحّد. چاپ دوم. شرکت سهامی انتشارات خوارزمی.
فردوسی، ابوالقاسم. (1393) شاهنامه. به کوشش جلال خالقی مطلق. چاپ پنجم. تهران. مرکز دائرۀالمعارف بزرگ اسلامی (مرکز پژوهشهای ایرانی و اسلامی).
کریستن سن، آرتور. (1398). ایران در زمان ساسانیان. ترجمۀ رشید یاسمی. چاپ پنجم. تهران. نگاه.
[1]. Christensen Arthur
[2]. Durant Willam James
برچسب : نویسنده : majidrastandeho بازدید : 52